Web Analytics Made Easy - Statcounter

«داستان‌های خوب برای دختران بلندپرواز»

 (قصه‌هایی درباره زنان استثنایی)

نویسندگان: النا فاویلی و فرانچسکا کاوالو

مترجم: امید سهرابی‌نیک

200صفحه، 25000 تومان

*****

مادرم تعریف می‌کند هنگام به دنیا آوردن بچه‌هایش در بیمارستان، وقتی می‌شنید نوزاد دختر است، گریه‌اش می‌گرفت؛ نه برای اینکه دوست داشته همه بچه‌هایش پسر باشند، نه! گریه می‌کرد چون می‌دانست چه آینده دشواری پیش روی آنهاست، همان مسیری که خودش طی کرده بود حالا پیش روی این نوزاد کوچک می‌دید؛ هم فکر اینکه روزی باید مثل خودش زایمانی دشوار و پر درد را تجربه کند کافی بود برای گریستن.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. در روزگار ما دیگر کسی در بیمارستان از جنسیت بچه مطلع نمی‌شود، پیش از آن خبرها می‌رسد. باید اعتراف بکنم من نیز اگر نه با این شدت، اما وقتی از جنسیت فرزندانم آگاه شدم، احساسی خاص نسبت به نوزاد دخترم داشتم، نسل ما اگرچه دشواری‌های نسل قبل را نداشت اما به موانع و دشواری های خاص خود دچار بود.

زن بودن شرایط خاصی را به دنبال دارد (اگر نخواهیم آن را دشواری بنامیم)، این خاص بودن به نسبت اینکه در چه جامعه‌ای و با چه ویژگی‌های فرهنگی و سیاسی و به ویژه دینی، زندگی می‌کنیم متغیر است. به همین خاطر است که در نگاه اغلب ما اگر یک زن به مقام ریاست جمهوری برسد، کار مهمتری انجام داده در قیاس با یک مرد که به مقام ریاست جمهوری برسد، حتی در کشورهایی که موقعیت‌های برابری به لحاظ قانونی برای زنان و مردان در نظر گرفته شده است.

«داستان‌های خوب برای دختران بلندپرواز» که به تازگی توسط نشر نو به بازار آمده، در دل چنین شرایطی شکل گرفته است. «النا فاویلی» و «فرانچسکا کاوالو»، با تاکید بر اهمیت این موضوع کتاب را آغاز کرده‌اند، اهمیتی که حاصل ماموریتی است که برای آن در نظر گرفته‌اند: «بسیار مهم است که دخترها از اهمیت موانعی که سر راهشان قرار دارد آگاهی پیدا کنند. به همان اندازه هم مهم است که درک کنند این موانع بر طرف نشدنی نیست. باید بدانند نه تنها راهی برای چیره شدن به موانع می‌توانند پیدا کنند بلکه باید این را هم بدانند که می‌توانند آن موانع را برای همیشه از سر راه نسل‌های مختلف بردارند. درست مانند کاری که این زنان بزرگ انجام داده‌اند.»

پس پیداست که نویسندگان کتاب «داستان‌های خوب برای دختران بلندپرواز» در این کتاب به سراغ زنانی رفته‌اند که کارهای بزرگی را به انجام رسانده‌اند، زنانی که برخی از آنها در تاریخ ماندگار شده‌اند و برخی هم گمنام مانده‌اند، اگرچه این گمنامی چیزی از اهمیت کار آنها کم نمی‌کند، چه بسا که این نکته نشان از اهمیت کار نویسندگان کتاب دارد که کوشیده‌اند در کنار زنان نامدار به سراغ آن زنان کمتر شناخته شده‌ای بروند که کارهای بزرگی انجام داده‌اند.

با این رویکرد، محتوای کتاب قرار است الهام‌بخش دخترانی باشد که افکاری بلند پروازانه در ذهن دارند، کسانی که به محض روبرو شدن با اولین موانع از تصمیم خود صرف نظر می‌کنند. خواننده کتاب در داستان‌های روایت شده با یک نکته بسیار مهم روبه رو می شود و آن چیزی نیست جز داشتن قلبی پر امید و اراده‌ای راسخ برای غلبه بر این دشواری‌ها. در میان زنانی که نویسندگان کتاب بر‌گزیده‌اند و داستان زندگی آنها را روایت کرده‌اند از هر طیفی می‌توان یافت، زنانی که به فرهنگ‌های مختلف تعلق دارند و در زمان و مکان گوناگونی زندگی کرده‌اند. این تنوع باعث می‌شود که خوانندگان کتاب نیز هر چقدر که متفاوت باشند و یا در کشورهایی گوناگون و با فرهنگ و مذهب مختلف رندگی می‌کنند، بتوانند نمونه‌هایی الهام بخش مطابق شرایط خود در آن بیابند. نگاهی به اسامی زنانی که قهرمان این کتاب هستند خیلی روشن این مسئله را نشان می‌دهد: آرتمیزیا جنتیلسکی(نقاش)؛ آسترید لیندگرن (نویسنده)؛ آلفونسینا استرادا (دوچرخه‌سوار)؛ آملیا ایرهارت(خلبان)؛ آمنه الحداد (وزنه‌بردار)؛ آنا پولیتکوفسکایا (روزنامه‌نگار)؛ آن ماکوسینسکی (مخترع)؛ اشلی فیولک (موتورسوار)؛ الیزابت اول (ملکه)؛ امینه غریب فقیم (رئیس جمهور و دانشمند)؛ اویتا پرون (سیاستمدار)؛ ایرنا سندلر (قهرمان جنگ)؛ بالکیسا چایبو (فعال حقوق زنان)؛ برندا چپمن (کارگردان)؛ پولیکارپا سالاواریتا (جاسوس)؛ تامارا دلمپیتسکا (نقاش)؛ جولیا چایلد (آشپز)؛ جین آستین (نویسنده)، مریم میرزا‌نژاد (ریاضی دان) ویرجینیا وولف (نویسنده) و ... بیان شده است.

ایده نوشتن این کتاب به عنوان یک ضرورت، با حمایت مالی خانواده‌های مختلف در سراسر جهان انجام شده است، خانواده‌هایی که ایجاد حس اعتماد به نفس در دخترانشان و هم چنین ارائه الگوهای الهام بخش برای فرزندانشان را چنان دارای ضرورت می‌دانستند که از نزدیک به هفتاد کشور مبلغی غریب به یک میلیون دلار را برای اجرایی شدن این پروژه ارسال کردند. حاصل کار نیز آنقدر رضایت‌بخش بود که برخی از اثر حاضر را به عنوان اولین کتابی که برای دخترانشان خریدند، عنوان کردند. البته این کتاب اثری نیست که تنها مختص به دختران باشد، روایت‌های نقل شده در کتاب برای پسران نیز می‌تواند سودمند باشد؛ هم در ایجاد اعتماد به نفس و هم در بازنمایی ارزش پشتکار برای رسیدن به نگاهی تعدیل شده درباره زنان.

نویسندگان این کتاب علاوه بر مقدمه اصلی کتاب، یادداشتی هم به مناسبت انتشار برگردان فارسی آن توسط امید سهرابی‌نیک نوشته‌اند و با خوشحالی از انتشار کتاب به فارسی، اشاره‌ای به زنان برجسته ایرانی در سال‌های اخیر داشته‌اند، به ویژه مریم میرزا میرزاخانی (ریاضی‌دان) که به عنوان یکی از این زنان موفق انتخاب شده و بخشی از کتاب به او اختصاص یافته است.

در این کتاب به زندگی قریب به صد زن پرداخته شده است، نویسندگان ساختار از پیش طراحی شده‌ای برای کتاب در نظر گرفته‌اند، نام و نشان، تاریخ تولد و مرگ، حرفه فعالیت و جمله‌ای قصار از این شخصیت‌ها در کنار یک متن کوتاه هر بخش کتاب را تشکیل می‌دهد. نوشته‌های کوتاه، خواندنی و روان هستند، تاکید نویسندگان در این متن‌های کوتاه بر دو نکته اساسی است، نخست روشن شدن موقعیت هر فرد و کار مهمی که به انجام رسانده است. نشر نو با خوش سلیقگی روبه‌روی هر متن تصویری از این شخصیت ها را قرار داده است که  نقاشی‌هایی از هوشنگ اکبرزاده هستند و در زیبا‌تر شدن و مقبولیت کار تاثیر بسیار دارند.

این کتاب به نیت آن نوشته شده است که به خواننده خود انگیزه و اعتماد به نفس کارهای بزرگ را بدهد، بنابراین نه تنها در ابتدای کتاب محلی برای نوشتن نام صاحب کتاب در نظر گرفته شده، در انتهای کتاب نیز صفحه‌ای هم به صاحب کتاب اختصاص داده شده است، به این امید که روزی داستان کار بزرگ خود را به این صفحه بیفزاید و صفحه مقابل را هم به تصویری از خود مزین کند.

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۴۵۴۴۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن

به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشته‌ایم و بحث کرده‌ایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیب‌های حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیت‌ها و چهره‌های مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن  فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیت‌های مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلت‌های سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.

چالشی مهم در برابر فیلم‌های تاریخی

ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلم‌های تاریخی ما معمولاً به ملغمه‌ای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل می‌شود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصه‌ای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلم‌ها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیت‌ها و مکان‌های خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلم‌ها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته می‌شود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهره‌مندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر می‌شود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگی‌شان، راه‌های نپیموده زیاد است اما حداقل می‌توانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشته‌های کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن می‌گویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن می‌گوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی می‌شناسد، جریان‌های معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن می‌کند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبهه‌ای در آنها نیست.

یک شمس تبریزی مهربان

تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) می‌توان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج می‌کند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک می‌دهد که همه چیز را در عشق و مهربانی می‌بینند، با مذهبی‌ها در جنگند و جانشان را در این راه می‌دهند و نتیجه همه مبارزه هایشان می‌شود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل می‌کند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفته‌هایی که از او باقی مانده است و نوشته‌ها و گفته‌های دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس می‌دانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیده‌اند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمی‌داشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایت‌ها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.

جلال‌الدین محمد تهرونی

برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصه‌ای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصه‌ای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش می‌کشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در می‌آورد که کارگردان و نویسنده دلشان می‌خواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق می‌کنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن می‌شود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد می‌زده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جایی‌های تاریخی و انتقال دادن گذشته‌ای دور به امروز، باعث می‌شود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!

آرش شفاعی

دیگر خبرها

  • چاپ ترجمه کتاب اقتصاددان آمریکایی درباره تحول در رفتار
  • کتاب «اخلاق النبی(ص) و اهل بیته(ع)» به زبان ترکی استانبولی ترجمه و منتشر شد
  • ترجمه «لویناس، مکتب فرانکفورت و روانکاوی» چاپ شد
  • غریب‌آبادی: چه کسی به داد زنان و دختران آمریکایی می‌رسد
  • ببینید | چند پرسش و پاسخ مهم برای دختران جوان و زنان!
  • چگونه آنفلوآنزای اسپانیایی ۱۹۱۸ جهان را دگرگون کرد
  • ترجمه عکس و متن «فصل‌های درون» منتشر شد
  • سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
  • کتابخانه‌ای به گستره صدا
  • کتابخانه ای به گستره صدا